خلاصه داستان: پسری در یک مراسم با دختری ناشناس که ماسک بر چهره دارد می رقصد و عاشق او می شود، اما بعد از این مراسم او به دنبال این دختر می گردد در حالی که او را نمی شناسد، و تنها چیزی که از او دارد یک دستگاه پخش موسیقی می باشد...
خلاصه داستان: در آستانه فارغ التحصیلی از کالج، زندگی ناتالی به واقعیت های موازی منحرف می شود: یکی که در آن باردار می شود و در زادگاهش می ماند تا فرزندش را بزرگ کند و دیگری که در آن به لس آنجلس می رود تا حرفه رویایی خود را دنبال کند.
خلاصه داستان: رابطه لورا و ماسیمو در تعادل است زیرا آنها سعی می کنند بر مسائل اعتماد و حسادت غلبه کنند در حالی که یک ناچو سرسخت تلاش می کند تا آنها را از هم جدا کند.
خلاصه داستان: یک هنرمند جوان مشتاق به تیم آهنگسازی دبیرستانش میپیوندد و بعداً متوجه میشود که عشق واقعی چه احساسی دارد وقتی که خودش را به یک هم تیمی غیرمنتظره میبیند.