خلاصه داستان: ویکرام یک پلیس 32 ساله است. در حالی که او با گذشته آسیب زا خود مبارزه می کند، دختری به نام پریثی به طور مرموزی در حیدرآباد ناپدید می شود و ویکرام باید به هر قیمتی این پرونده را حل کند.
خلاصه داستان: امیلی به خاطر شانس و بدهی خود درگیر کلاهبرداری با کارت اعتباری می شود که او را به دنیای اموات جنایتکار لس آنجلس می کشاند و در نهایت منجر به عواقب مرگبار می شود.
خلاصه داستان: یوری اورلوو (نیکلاس کیج) یک دلال اسلحه است. او کارش را با فروختن اسلحه به اوباش خیابانی شروع می کند و بعد از گذشت ۱۰ سال، با یک فرمانده ارتشی افریقایی قرارداد فروش سلاح می بندد. از طرفی یک مامور پلیس بین الملل نیز او را تعقیب می کند و در این بین او میان وسوسههای نفسانی برای ادامه به این تجارت و عذاب وجدان بخاطر این تجارت کثیف، می ماند.
خلاصه داستان: سال 1960. پس از چندین بار اقدام به فرار، «فرانک ماریس» (ایست وود) را از زندان آتلانتا به آلکاتراز منتقل می کنند و «رئیس زندان» (مک گوهان)، که به زندانش می نازد، به او می گوید که هرگز کسی از آن جا فرار نکرده و فرار هم نخواهد کرد. اما در این جا نیز «فرانک» تصمیم می گیرد که فرار کند...